پيشنهاد مي شود



در بين گذشته و آينده سير ميكنم. در اكنون ابدي زندگي ميكنم.مايكديگر را بارها گم كرده ايم
و باز يافته ايم.من با تو در پمپ بنزيني قديمي كار كرده ام و همراه تو جنگل هاي هاوايي را پيموده ام.در
شهر ها ي بزرگ زندگي كرده ام ،در دربار زير طاق گنبدي منقش به طلا و نقره نشسته ام ، با آسايش دل
و آشيانه مأنوسم و خلوت صومعۀ كوهستان را مي شناسم، در مزارع خاكي كار كرده ام ، خطرات
سرمايه گذاري را ميدانم و ضربۀ سردفقر را حس كرده ام.
زير سايبان ستارگان قدم زده ام، ميان سايه هاي حاصل ازنورمهتاب. دريا ها را پيموده ام، ثروت ها
برده و باخته ام ، سلامتي و بيماري ، خوشي ودر را ميشناسم.و گنج هايي يافتم كه چشم هايت خيره
خواهد شد -ابريشم درخشان، سنگ شيشه به بزرگي يك مشت و سنگ هاي گرانبهاي شفاف رنگارنگ -
ولي با تو گرانبها ترين اين گنجها را قسمت خواهم كرد ، هديه اي كه با اهدايش بدان افزوده ميشود و
هيچگاه جلوۀ خود را از دست نميدهد .

" جادو در دنيا زنده است مسافر ، من قصد دارم با تو اسرار كيمياگري را قسمت كنم . "ا


برگرفته از كتاب آيين جان نوشته دن ميلمن مترجم نيكي كهنمويي انتشارات كاروان










No comments: